"میمی" و "عجی"
شاید سه هفته پیش بود، من و بابا و امیرحسین مشغول خوردن عصرانه بودیم خواستیم رسم ِ تشکر را از همین حالا جا بیاندازیم ...بابا در قبال رد و بدل هر لقمه بین خودش و امیرحسین بلند واضح و شمرده میگفت: "ممنون" از فردای آن روز پسرک هم در ازای دادن و گرفتن هر چیزی می گوید: "میمی" (با سری که بعلامت تشکر کمی کج شده) * پسرک از خیلی وقت پیش شاید چند ماه قبل وقتی هنوز راه نیافتاده بود و عشق بالا رفتن پله داشت با تکرارهای "یا علی" از زبان آقاجون یاد گرفته بود که موقع بالارفتن از پله بگوید "عجی"(ج جای ل مثل داجی بجای دالی) اما حالا یا دقیقتر بگویم از ماه قبل "عجی" کاربردش خیلی زیاد شده برای آقا بغلش می کنم بگذارمش روی صندلی غذایش...عجی ...